رادینرادین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آقا رادین نفس مامان و بابا

سونوی آخر

سلام عزیز دلم چند روزه می خواستم بیام واست خبرای جدید بدم ولی وقت نشد آخه علاوه بر مامان بزرگ و بابا بزرگ خاله ی مامانی و کیمیا دختر خاله م هم اومده :) دکتر واسم یک سونو واسه هفته ی 38 نوشت که مطمئن بشیم همه چیز داره خوب پیش میره ، منم یکشنبه 5 مردادماه رفتم انجام دادم که خدا رو شکر هیچ مشکلی نبود وزن گل پسریم شده بود 3187 و ضربان قلبت 140 بود       روز بعد که رفتم دکتر بخاطر اینکه خیلی پیاده روی کردم ورم داشتم که وزنمو بیشتر نشون داد که دکتر خیلی نگران شد و بعد کنترل فشار خونم واسم یه آزمایش ادرار 24 ساعته نوشت که پنج شنبه جوابشو گرفتم هیچ مشکلی نبود. راستی الان وزن مامانی رسیده به 78 کیلو...
11 مرداد 1393

هوراااااااا

سلام پسر گلم یه خبر خووووب ........ مامان بزرگ و بابا بزرگ جمعه اومدن پیشمون خیـــــــــــلی خوشحالم و خیالم راحته که اگه بخوای بیای تنها نیستم الان دو شبه آخر شب همه میریم پارک پیاده روی و من کلی پیاده روی می کنم که تو زودتر بیای بغلمون امیدوارم تو هم واسه دیدن ما عجله کنی و زود بیای پیشمون اینم سوغاتی های تو که مامان و بابام واست زحمت کشیدن و آوردن اینارو مامان بزرگ مهربونت خودش واست دوخته           سرویس قابلمه ت       ساک لوازم و تشک تعویض واسه داخلش     یکشنبه 5 مرداد ماه 1393 ...
5 مرداد 1393

هفته ی 38

سلام گل پسرم الان شما 37 هفته و 2 روزته،دیگه چیزی به اومدنت نمونده گلم  فردا مامان بزرگ و بابابزرگ میان پیشمون واسه اینکه موقع بدنیا اومدنت پیشمون باشن و ازمون مراقبت کنن،دست گلشون درد نکنه البته دایی حامد هم هر وقت تو بدنیا بیای میاد دیدنت ،نمی دونی دایی هات چقدر دوستت دارن و منتظرتن که بیای که حسابی باهات بازی کنن راستی پنج شنبه و جمعه ی هفته ی قبل هم خاله معصومه و عمو سیامک و مهراد اومدن پیشمون جات خیلی خالی بود،مهراد حسابی بزرگ و خوش خنده شده   شب شنبه هم قرار گذاشتیم اونا از کرج اومدن و رفتیم پارک نهج البلاغه  خاله معصومه و عمو سیامک زحمت کشیدن و واست یه ارگ خرگوشی خوشگل هدیه آوردن،دست گلشون درد ...
1 مرداد 1393
1